آدم هــا بـرای هــم سنگ تمــام مـی گذارنــد،
امــا نـه وقتــی کــه در میانشــان هســتی،
نــــــــه..،
آنجــا کــه در میــان خـاک خوابیــدی،
"سنـــگِ تمــام" را میگذارنـد و مــی رونــد !!!
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در دوشنبه 91/8/8 ساعت 5:54 عصر |
رفاقت"
بار سنگینیست!
کسی بر دوش می گیرد، که یک دنیا "وفا" دارد .....
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در دوشنبه 91/8/8 ساعت 12:11 صبح |
روشن میکنم
سیگاری دیگر
تا شاید غمی را بسوزانم
شاید این قلب بیمارم سبکتر شود
شاید زندگی رنگ دیگری بگیرد... شاید...
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در دوشنبه 91/8/8 ساعت 12:10 صبح |
خدایا کودکم
فهمم نمیرسد
به مانند کودکی که بین انتخاب شکلاتی برای همان لحظه اش و خانه ای وسیع به نامشدر 20 سال بعدش بدون شک شکلات را انتخاب میکند
خدایا بزرگم کن ...
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در دوشنبه 91/8/8 ساعت 12:7 صبح |
به کلاغها بگویید :
قصه ی من اینجا ،
تمام شد . . .
یکی ؛
بود و نبود مرا با خود برد...
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در یکشنبه 91/8/7 ساعت 1:14 صبح |
پدری دست پسر بچه اش را گرفته بود،
از کنارم می گذشتند،
لای انگشتانم سیگاری بود،
پسرک نگاهی به سیگارو و چهره ام انداخت،
پک هایم عمیق تر شد .
سیگار را تنها بامشکلات میکشم،کاش میدانست...
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در یکشنبه 91/8/7 ساعت 12:31 صبح |
وقتی در زندگی به یک در بزرگ رسیدی نترس و نا امید نشو......
چون اگر قرار بود در باز نشود جای آن دیوار می گذاشتند......
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در دوشنبه 91/8/1 ساعت 9:44 عصر |
چگونه میتوان به تاولهای کف پا گفت تمام مسیرهای طی شده اشتباهی بود...؟؟
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در دوشنبه 91/8/1 ساعت 4:16 عصر |
و عجیب است که
پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی
بعد از چند ماه به همکاری
بعد از چند سال به همسایه ای ...
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در چهارشنبه 91/7/26 ساعت 10:30 عصر |
به یه جایی از زندگی که رسیدی
میفهمی
کسی که زود میرنجه
زود میره
زود بر میگرده
ولی کسی که دیر میرنجه
دیر میره
ولی دیگه برنمیگرده......
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در دوشنبه 91/7/24 ساعت 9:20 عصر |
آخرین نوشته ها
خوش آمدید
Ghoncheh71.com
*•. .•*.من.•* *•. .•*
به نام تنها آشفتگان دیار سرنوشت تقدیم به تمامی آنانی که هنوز هم تکه ای از آسمان در چشمانشان جرعه ای از دریا در دستانشان و تجسمی زیبا از خاطره ایثار گل های سرخ در معبد ارغوانی دلهایشان به یادگار مانده است. نخستین چکه ناودان یک احساس را در قالب کلامی از جنس تنفس باغچه معصوم یاس به روی حجم سفید یک دفتر میریزم و آن را با لحجه همه عاشقای این گیتی بی انتها به آستان نیلوفری تمامی دلهای زلال هدیه میکنم. در پناه خالق نیلوفرها مهربان و شکیبا بمانید.♥☺☺♥
قبل از این که بخواهی در مورد من قضاوت کنی..
کفش های من را بپوش و در راه من قدم بزن.
از خیابان ها..دشت ها..کوههایی گذر کن که من کردم.
اشکهایی بریز که من ریختم.
دردها و خوشی های مرا تجربه کن.
سالهایی را بگذران که من گذراندم.
روی سنگ هایی بلغز که من لغزیدم.
دوباره و دوباره برخیز و مجددا در همان راه سخت قدم بزن.
همانطور که من انجام دادم.
بعد از آن زمان میتوانی در مورد من قضاوت کنی.......................
یک جمله زیبا از طرف خدا :
“قبل از خواب دیگران را ببخش و من قبل از اینکه بیدار شوید ، شما را بخشیده ام” . . .
فهرست اصلی
پیوند های دوستان
لینک های مفید
نوشته های پیشین