ماه در آغوش شب به خواب می رود و من هنوز بیدارم مگر می شود بی تو به خواب رفت خاطره ها صف می کشند به خیالم و من خمار یک لحظه دیدنت با من چه کردی هیچ چیز جای خودش نیست در تنم لحظه ها تب دارند و من چه بی تابانه بر شانه های اسیر شب تا انتهای دلتنگیم با خیال توسفر خواهم کرد ...



نگاه زیبا  

نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در سه شنبه 92/7/9 ساعت 9:49 عصر |