همه عاشق شدن را بلدند اما فقط افراد کمی هستند که بلدند چگونه در عشق با یک نفر برای مدتی طولانی بمانند... آنهایی که به بیداری خداوند اعتماد دارند ، راحت تر می خوابند . . . تنها راه تغییر عادتها، تکرار رفتارهای تازه است.........نوشته ها بهانه است ، فقط مینویسم که یادآوری کنم به یادتم...عشق یعـــنی ؛ هر وقــت یــادش میفتـی ، بی اختیـار بـا یــه لبخـند خـودتو تـابــلو کنــی ...!!

دلگیر نشو*گذشته هایت را ببخش*آرزو های ویکتور هوگو و ..... - تقدیم به تنها گلی که هیچوقت پژمرده نمی شود
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رمضان مبارک

www.Ghoncheh71.com

رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا

مستعد سفـــر شهر خدا کرد مرا

از گلستان کرم طرفه نسیـمی بوزید

که سراپای پر از عطر و صفا کرد مرا

نازم آن دوست که با لطف سلیمانی خویش

پــــله از سلسـله دیـــو دعــا کـــــرد مـــرا

فیض روح‌القدسم کرد رها از ظلمات

همرهـی تا به لـب آب بقـا کرد مـرا

من نبودم بجز از جاهل گم کرده رهی

لایـــق مکتب فخــر النجبا کـــرد مـــرا

در شگفتم ز کرامات و خطاپوشی او

من خطا کردم و او مهر و وفا کرد مرا

دست از دامن این پیک مبـارک نکشم

که به مهمانی آن دوست ندا کرد مرا

زین دعاهاست که با این همه بی‌برگی و ضعف

در گلـستــــان ادب نـغمـــه ســرا کــــرد مـــرا

هر سر مویــم اگـر شـکر کند تـا به ابــد

کم بود زین همه فیضی که عطا کرد مرا



نگاه زیبا  

نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در جمعه 91/4/30 ساعت 11:51 عصر |


آرزو های ویکتور هوگو برای شما

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.


برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دست کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.
و چون زندگی بدین گونه است،


برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غر?`ه نشوی.
و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.


همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
چون این کارِ ساده ای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند
و با کاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.
و امیدوام اگر جوان که هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سن?`ی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
امیدوارم حیوانی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد.
چرا که به این طریق
احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.

امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد..
بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است.
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!
و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.
اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم.
 



نگاه زیبا  

نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در یکشنبه 91/4/11 ساعت 1:15 صبح |


اگر یه سیب بیفته روی سرت چیکار میکنی؟؟

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد جاذبه زمین را کشف کرد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد فکر کرد که چقدر بدشانس است و آن جا را برای همیشه ترک کرد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد آن سیب را نقاشی کرد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد مرد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد سیب را با لذت خورد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد توشه ای از علم سیب بر ذهن گذاشت و عصاره ای شفابخش ساخت برای اثبات توانگری خویش در آن چه مردم معجزه ی طب می نامیدند.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد گفت: این سیب توطئه خصمانه دشمنان من است و رفت تا انتقام بگیرد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد با تنها رمقی که از فرط گرسنگی در دستانش جاری بود، سیب را در جیب نهاد برای روز مبادا!

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد سفری کرد به دل ذرات نهان سیب تا فلسفه ی جهان را در آگاهی از پیوند ذرات آن بیابد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد رفت تا سخاوت درخت را با دوستانش تقسیم کند.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد گفت: من هم مثل تو از ریشه و خانواده ام وامانده ام و آن یگانه سیب، همدم یک عصرگاه آن مرد تنها شد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد سیب را خاک کرد تا نگاه بدبینانه دیگران طراوت سیب را پژمرده نکند.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و او اندیشید که چه دنیای کینه توزی که حتی درخت را به جنگ با آدمی برمی انگیزد و آن درخت را قطع کرد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد شعری درباره یک سیب نوشت: زندگی یک سیب است، گاز باید زد با پوست...

 



نگاه زیبا  

نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در جمعه 91/4/9 ساعت 10:31 عصر |


نکته آموزنده از حضرت آدم.

میگن شش صورت به حضرت آدم نشون داده شد،سه صورت زیبا و سه صورت زشت ،سه صورت زیبا به شرح زیر بود:

1-عقل.حضرت آدم از او سوال کرد جای تو کجاست،گفت در مغز.

2-محبت و عشق،از او سوال کرد جای تو کجاست ، گفت ،در قلب.

3-شرم و حیا،حضرت آدم از او سوال کرد جای تو کجاست،گفت در چشم.

و سه صورت زشت:

1-تکبر ،حضرت آدم از او پرسید جای تو کجاست،گفت در مغز.حضرت آدم گفت مغز که جایگاه عقل است،و تکبر گفت درسته ولی من که بیام عقل بیرون میره.

2-حسادت

3-حرص



نگاه زیبا  

نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در جمعه 91/4/9 ساعت 9:50 عصر |


دلگیر نشو

دلگیــــــــــــر نشــــــــو

 

از حرفـــــــــــ آدمهــــــــــا

نیش زدن طبیعتشونه

سال هاست که به هوای بارانی می گویند:

"هــــــــــوای خرابـــــــــــــــــــ"



نگاه زیبا  

نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در پنج شنبه 91/4/8 ساعت 6:53 عصر |


گذشته هایت را ببخش

گذشته هایت را ببخش ، زیرا آنان همچون کفش های

کودکی ات

 نه تنها برایت کوچکند، بلکه تو را از گام

 برداشتن های

 بلند باز میدارند ...



نگاه زیبا  

نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در پنج شنبه 91/4/8 ساعت 6:50 عصر |