نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در چهارشنبه 92/9/27 ساعت 11:3 عصر |
تو که باشی بس است..
مگر من جز نفس چه می خواهم....
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در چهارشنبه 92/8/29 ساعت 5:41 عصر |
بچه که بودم
از جریمه های نانوشته که بگذریم
سلمانی و ساعت و سیب
سکه و سلام و سکوت
و سبزی صدای بهار
هفت سین سفره ی من بود
بچه که بودم
دلم برای آن کلاغ پیر می سوخت
که آخر هیچ قصه ای به خانه نمی رسید
بچه که بودم
تنها ترس ساده ام این بود
که سه شنبه شب آخر سال
باران بیاید
بچه که بودم
آسمان آرزو آبی
و کوچه ی کوتاهمان
پر از عبور چتر و چلچراغ و چلچله بود
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در دوشنبه 92/7/29 ساعت 9:31 عصر |
ماه در آغوش شب به خواب می رود و من هنوز بیدارم مگر می شود بی تو به خواب رفت خاطره ها صف می کشند به خیالم و من خمار یک لحظه دیدنت با من چه کردی هیچ چیز جای خودش نیست در تنم لحظه ها تب دارند و من چه بی تابانه بر شانه های اسیر شب تا انتهای دلتنگیم با خیال توسفر خواهم کرد ...
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در سه شنبه 92/7/9 ساعت 9:49 عصر |
ببین…
دلخوری، باش.
عصبانی هستی، باش.
قـهــری، باش.
هر چی میخوای باشی باش…
ولی،
حق نداری با من حرف نزنی، فـهمیـدی…!؟
خـسـرو شکیـبایی
سریال خانه سبز
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در جمعه 92/6/29 ساعت 11:2 صبح |
به نامردی نامردان قسم خوردم
که نامردی کنم در حق نامردان...
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در جمعه 92/6/29 ساعت 10:36 صبح |
هیچ کس با نام آزادی، دیوار خانه خود را بر نمی دارد...
هیچ صاحب گنجی گوهر خود را در معرض دید دیگران قرار نمی دهد...
هیچ باغبانی را سرزنش نمی کنند که چرا دور باغ خود حصار کشیده است...
اگر مقابل پنجره خانه ات توری نزنی از مزاحمت حشرات در امان نخواهی بود...
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در دوشنبه 92/6/18 ساعت 12:17 صبح |
تلختـــرین جملــــه : دوستت دارم اما...
شیرین تـــرین جملــه : ...اما دوستت دارم
به همــین راحتـی جـابـه جـایـی کلـمات
زندگــــی را دگرگـــون میکنــــد.....
نوشته شده توسط *•. .•*.من.•* *•. .•* در چهارشنبه 92/6/13 ساعت 11:25 صبح |
آخرین نوشته ها
خوش آمدید
Ghoncheh71.com
*•. .•*.من.•* *•. .•*
به نام تنها آشفتگان دیار سرنوشت تقدیم به تمامی آنانی که هنوز هم تکه ای از آسمان در چشمانشان جرعه ای از دریا در دستانشان و تجسمی زیبا از خاطره ایثار گل های سرخ در معبد ارغوانی دلهایشان به یادگار مانده است. نخستین چکه ناودان یک احساس را در قالب کلامی از جنس تنفس باغچه معصوم یاس به روی حجم سفید یک دفتر میریزم و آن را با لحجه همه عاشقای این گیتی بی انتها به آستان نیلوفری تمامی دلهای زلال هدیه میکنم. در پناه خالق نیلوفرها مهربان و شکیبا بمانید.♥☺☺♥
قبل از این که بخواهی در مورد من قضاوت کنی..
کفش های من را بپوش و در راه من قدم بزن.
از خیابان ها..دشت ها..کوههایی گذر کن که من کردم.
اشکهایی بریز که من ریختم.
دردها و خوشی های مرا تجربه کن.
سالهایی را بگذران که من گذراندم.
روی سنگ هایی بلغز که من لغزیدم.
دوباره و دوباره برخیز و مجددا در همان راه سخت قدم بزن.
همانطور که من انجام دادم.
بعد از آن زمان میتوانی در مورد من قضاوت کنی.......................
یک جمله زیبا از طرف خدا :
“قبل از خواب دیگران را ببخش و من قبل از اینکه بیدار شوید ، شما را بخشیده ام” . . .
فهرست اصلی
پیوند های دوستان
لینک های مفید
نوشته های پیشین